اعمال و برکات ماه ربیع الاول

مهمترین اعمال این ماه

 

شب اوّل:

 

این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر م?منان علی(علیه السلام) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خوابید

 

آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(1)در حقّ آن حضرت نازل شد.(2)

 

سال هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم در جهان اسلام روی داد.

 

1- روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرم?منان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع الاول.

 

2- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.

 

روز هشتم:

 

در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ آغاز گردید.(3)

 

در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.

 

روز دهم:

 

روز ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) است در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.(4)

 

روز دوازدهم:

 

این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله)است.(5)

 

همچنین در این روز، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.(6) و نیز روز انقراض دولت بنی مروان در سال 132 است.(7)

 

اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:

 

1- روزه گرفتن.

 

2- دو رکعت نماز مستحبی که در رکعت اول بعد از حمد، سه بار سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می شود.

روز چهاردهم:

 

در سال 64 در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.(8)

 

وی پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین(علیه السلام) و یارانش می باشد - در سنّ سی و هفت سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند ولی اکنون اثری از او نیست.(9)

 

شب هفدهم:

 

طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلی الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکی است.(10)

 

1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.(11)

 

2) روزه: که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: کسی که روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می فرماید.(12)

 

3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن م?منان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.(13)

 

4) زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می رسد).(14)

 

5) زیارت امیر م?منان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وی را زیارت کرد.(15)

 

6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.

 

بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.

 

همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.(16)

 

 

برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید 


اگر در سه روز پیادهروی اربعین شرکت نکنم؛ چه جوابی دارم بدهم؟

?برای نورانی‌تر شدن سفر پیاده‌روی اربعین، احساس وظیفه کن.

?رفقا هی می‌پرسند چیکار کنیم این سفر نورانی‌تر بشه؟ دارم عرض می‌کنم. احساس وظیفه کن. بگو یا ابی عبدالله من وظیفمه اومدم. من کاری نکردم.

 

من باید در راه تو قطعه‌قطعه می‌شدم؛ خونوادمم به اسیری می‌بردند. حالا که الحمدالله همه دارن پذیرایی می‌کنند. من شرمنده‌ام. دیگه چند قدم پیاده برای تو نیام؟ پس به چه دردی می‌خوره زندگی‌ام؟ نسل‌های آینده، بچه‌هام خواهند پرسید؛ بابای تو، بابابزرگ تو، اربعین راه افتاده بود؛ می‌رفت؟ من وظیفمه من کاری نکردم.

 

?هرسال چند بار برم زیارت امام حسین(ع) کربلا؟

من بقی? این روایت رو نمی‌خونم؛ تا اون روایتی که می‌فرمایند: "حقٌّ على الغَنیّ أن یأتی قبر الحسین علیه‌السلام" واجب است بر کسی که غنی است؛ "فی السَّنة مَرَّتین" در یکسال دو بار باید بیاد. "وحَقٌّ على الفقیر" و اگر کسی نداشت چی؟ "أن یأتیه فی السَّنَةِ مَرَّة" کسی نداشت؛ یک‌بار بره. هرسال بره. نه یک‌بار بره مثل حج که یک‌بار اگر رفتی اون هم اگه داشتی. حالا نداشتی چی؟ هیچی! هرسال فقط یک‌بار برو زیارت قبر حضرت ابی عبدالله الحسین.

 

?هرسال چند بار برم زیارت امام حسین(ع) کربلا؟

 

چرا این‌ها می‌خواهند ما هرسال همه جمع بشیم کربلا؟?

چرا این‌رو به ما فرمودند؟ چرا این‌ها می‌خواهند ما همه جمع بشیم اینجا؟ به خدا قسم اگر هرسال جمع شده بودیم کربلا؛ -مثل این اربعین‌هایی که تازه شروع کردیم- قدرت ما، امنیت، رفاه، آزادی، همه چی برای ما آورده بود. و ما امنیت و رفاه و آزادی و خوشبختی رو برای هم? مردم جهان هم هدیه داده بودیم.

 

 

چرا این‌قدر جفا می‌کنی؟!?

در یک روایت دیگری امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: "یا سدیر! تزور قبر الحسین فی کل یوم" زیارت می‌کنی قبر ابی‌عبدالله الحسین را هرروز؟ گفتم آقا نه! هرروز؟! نه. تعجب می‌کنه. بعد حضرت می‌فرماید:"ما أجفاکم" چرا انقدر جفا می‌کنی گفت: آقا آخه من هرروز چه جوری؟ فرمود: هرروز نمی‌تونی؛ هفته‌ای یک‌بار، نشد ماهی یک‌بار، نشد سالی یک‌بار،. امام صادق(ع) از هرروز شروع می‌کنند.

خدا شاهده من این‌هارو برم بالای منبر بگم که اصلاً کسی قبول نمی‌کنه از ما که! میگن آقا بیخود حرف نزن این مردم زندگی دارن. من این کلمات امام صادق(ع) رو دارم برای شما میگم. بعد حضرت در ادامه می‌فرماید که: نمی‌تونی هرروز بری زیارت؟ همون جایی که هستی؛ خونت هستی؛ برو روی یک جای بلندی رو به قبر ابی عبدالله الحسین بایست؛ سه مرتبه بگو " صلی‌الله علیک یا اباعبدالله، صلی‌الله علیک یا اباعبدالله ، صلی‌الله علیک یا اباعبدالله "

 

چرا ما باید هرروز سلام بدیم به ابی‌عبدالله حسین(ع)؟

?رفقا! من سؤال از شما می‌کنم چرا؟ قرار شد موضوع بدیم برای فکر. چرا ما باید هرروز سلام بدیم به ابی‌عبدالله حسین؟ این کجای دین مارو درست می‌کنه؟ این کجای روح مارو اصلاح می‌کنه؟ این چه جوری در خون ما جاری می‌شه؟ بعد چه آثاری داره؟توروخدا روش فکر کنید. چرا امام صادق(ع) با ما این‌جوری صحبت می‌فرمایند؟

 

امام حسین(ع) چقدر به گردن ما حق داره؟

" حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبة على کل مسلم "حق ابی عبدالله الحسین یک واجب الهی است. در روایت دیگری دارد: که هر امامی حقی به گردن بقی? مردم داره؛ که این حق رو مردم نمی‌تونند ادا کنند مگر با زیارت قبرش. توروخدا مردم چقدر امام حسین(ع) به گردن ما حق داره!

 

 

برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید 


میلاد نور مبارک ولادت حضرت پیامبر اکرم (ص) و ولادت امام جعفر

میلاد مسعود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – اول عام الفیل / 17 ربیع الاول

 آخرین پیامبر الهی در 17 ربیع الاوّل از پدری به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادری به نام " آمنه بنت وهب" دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک، به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پیش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالی که همسرش آمنه، به چنین فرزندی، حامله بود، به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفر تجاری عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب(مدینه منوّره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت. وفات عبدالله، دو ماه و به روایتی هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامی رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکیزگی در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده‏اش حضرت محمد(ص)، چندان در این دنیای فانی زندگی نکرد. وی، دو سال و چهار ماه و به روایتی شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانی به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد. رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیر دادن نور دیده‏اش محمد(ص)، در آغاز وی را به "ثویبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولی پس از مدتی وی را به "حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه" واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگر چه دایه وی بود، ولی در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادری کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکی دارای دو نام بود. یکی "محمّد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب، برای وی برگزید و دیگری "احمد" که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود. از امام صادق)ع( روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهی، می‏توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهای آسمانی را گوش دهد، تا این که حضرت عیسی (ع) دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانی ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایین‏تر، رفت و آمد می‏کرد. ولی چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمان‏ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامی شیاطین نیز با تیرهای شهاب از آسمان رانده شدند. هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ایوان کسری شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت‏های مکه سرنگون شدند؛ نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‏ها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانی ایران و مؤبدان بزرگ دربار وی، خواب‏های وحشتناکی دیدند؛ پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَ أصیلاً. گفتنی است که تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و می‏گویند که آن حضرت در اوّل عام الفیل، برابر با سال 570 میلادی و در ماه ربیع الاوّل دیده به جهان گشود، ولی درباره روز تولد وی، اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاوّل، به دنیا آمد و اهل سنت می‏گویند که تولد وی، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل بوده است.اما از این که سال تولد پیامبر(ص) را "عام الفیل" می‏نامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر)ص، یعنی در نخستین روز محرم سال 570 میلادی، فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودی کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولی با معجزه شگفت الهی سرکوب شدند.

 

 

 

برای مطالعه ی ادمه مطلب کلیک کنید


سر نماز کفشاتو دربیار!

سر نماز، شبیه حرم امام رضاست. این کفشاتو در بیار سر نماز وایسادی! با کفش نمیشه نماز بخونی. شبیه حرم امام رضاست!

 

دم در کفش دارا کفشتو می‌گیرند. - کفشتو بده!

کفش هم که می‌دونید یعنی چی؟ تو قران کفش یعنی چی؟

"إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ? إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى"

]منم پروردگار تو، نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهاده‌ای. [

 

 إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ? إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى

کفش هاتو در بیار. تو اومدی به وادی مقدس طوی. الان اینجا جایی ایستادی که من با تو صحبت کردم. این کفش میگن فکر دنیا و اهل‌وعیال رو از ذهنت خارج می‌کنه. تو روایت هست. کفشتو می دی. یعنی فکر دنیارو میدی. فکر دنیا رو بده؛ برو حرم. بعد میگی "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا‎"، آقا سلام.

آقا می‌فرماید که: چی می‌خواستی؟ برای گرفتاریت اومدی؟

میگی نه! کفشمو درآوردم دم در. آقا تو خوبی؟چقدر تو نازنینی!

بعد زیارت امین‌الله می خونی. یک کلمه دعا برای دنیا نمی‌کنه. می گه چقدر عالیه همه‌چیز!

سر نماز شبیه حرم امام رضاست. می گه کفشاتو در بیار سر نماز وایسا. با کفش نمیشه نماز بخونی!

اونوقت حالا سر نماز وقتی کفشاتو در بیاری بدی دست خدا، ای خدا. – میگه کفشاتو بده من. وایسا بخون!

داری کفشتو در میاری بدی دست خدا ها! بعد از نماز کفشاتو میده؛ واکسش زده! تو کفشتو دربیار.

خیلی‌ها میگن آقا گرفتاریم، به هم پیچیدیم، داغونیم، بالا، پایین، این‌ها،...هرچی. چیکار کنیم؟ میگم سر سجاد? نماز به فکر گرفتاریت نباش! همون لحظه که میگی الله‌اکبر، بگو: من بدهکار نیستم؛ من بیمار نیستم؛ من قرض دار نیستم؛ من هیجان‌زده برای فلان زیبایی‌ها نیستم؛ من دو روز به شب عروسیم باقی نمونده؛ من داماد نیستم؛ من عروس نیستم؛ من هیچی نیستم! الآن عبدم. فکرتو از فکر دنیا خالی کن. سر نماز، به‌انداز? نماز. ببین گشایش ایجاد نمیشه؟ انقدرا گفتم رفتن تجربه کردن؛ گفتن گرفتاریمون حل شد.

سر نماز شبیه حرم امام رضاست. کفشاتو در بیار!

 

 

مطالعه ی مطالب بیشتر درمورد اذان و اقامه در وبلاگ اذانگو


ماجرای ورود پیامبر اسلام(ص) به شهر مدینه

هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود که تحول بسیاری را به وجود آورده است. این واقعه را می‌توان به سه بخش اساسی تقسیم کرد: بخش اول حرکت از مکه به غار ثور و اقامت سه روزه در آن غار می‌باشد که این حرکت موجب شکل‌گیری واقعه لیلة المبیت شده است.[1] بخش دوم حرکت از غار ثور به منطقه قبا است که در نزدیکی مدینه قرار داشت. بخش سوم نیز حرکت به مدینه و داستان انتخاب مکانی برای بنای مسجد است.

بخش دوم و سوم هجرت از جمله بخش‌های تاریخی است که در بسیاری از منابع به صورت مفصل به آن پرداخته شده است. البته برخی تفاوت‌ها میان نقل‌های مختلف وجود دارد.[2] در این نوشتار، مختصری از داستان هجرت پیامبر(ص) از غار ثور تا شهر مدینه را بیان می‌کنیم:

پیامبر اسلام(ص) پس از خروج از غار ثور، با راهنمایی شخصی به نام ابن اریقط، از بیراهه به سمت مدینه پیش رفتند تا این‌که در منطقه «قدید» به راه اصلی رسیدند. آنها در چند کیلومتری مدینه و در منطقه‌ای به نام قبا که محل اسکان طایفه بنو عمرو بن عوف بود، مستقر شده و مورد استقبال آنها قرار گرفتند. پیامبر(ص) تصمیم به توقف در قبا گرفته تا علی(ع) و همراهانش به ایشان ملحق شوند؛ به همین جهت به منزل کلثوم بن هدم که یکى از مشایخ بنى عمرو و مرد صالحى بود، رفتند.[3] هنگامى که شب فرا رسید ابوبکر از پیامبر(ص) جدا شد و به طرف مدینه آمد و در خانه یکى از انصار مستقر گردید، اما حضرت رسول(ص) همچنان در قبا و در منزل کلثوم، توقف نمودند.[4] چند روز بعد ابوبکر خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللَّه! مردم مدینه اشتیاق دیدار شما را دارند، اینک لازم است به مدینه داخل شوید. حضرت فرمود: من حرکت نخواهم کرد تا این‌که برادرم علی بن ابى طالب به این‌جا برسد.[5] ایشان تا زمان رسیدن امام علی(ع)، فاطمه(س) و تعداد دیگری از بانوان قبا را ترک نکرده،[6] و پس از ورود آنان نیز دو روز دیگر در قبا توقف نمود، پس از آن براى عزیمت به مدینه حرکت کردند. در این هنگام طایفه بنوعمرو پیرامون آن‌جناب اجتماع کردند و گفتند: یا رسول اللَّه! نزد ما توقف کنید؛ زیرا ما اهل جنگ و جهاد و عهد و پیمان هستیم و شما را از دشمنان و مخالفان نگهدارى خواهیم کرد. پیامبر(ص) فرمود: این مرکب مأموریت دارد مرا به محل معینى ببرد. خبر حرکت پیامبر(ص) به اوس و خزرج رسید، آنان مسلح شدند و به استقبال آن‌حضرت شتافتند. رسول خدا(ص) صبح روز جمعه از قبا حرکت کردند و ظهر همان روز به محله طایفه بنى سالم رسیدند. نقل است که در این روز به همراه اصحاب خود و دیگر مسلمانان، نماز جمعه خواندند و این اولین نماز جمعه در تاریخ اسلام بوده است

 

 

برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید